سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 36
کل بازدید : 442003
کل یادداشتها ها : 138
خبر مایه


جام بدلی هفدهم، در حالی به میزبانی قطر و در ورزشگاه جدید و اختصاصی فوتبال شهر دوحه به پایان رسید که بیش از همیشه نام «خلیج عربی» را بر خود یدک کشید.
عنوان «the Arabian Gulf Cup 17» یا همان «کأس‌الخلیج‌العربی» در این دوره با حضور عراق همراه شد تا عرب‌های حوزه خلیج فارس، برای اتحادشان از آخرین گزینه هم‌ زبان برای برنامه تبلیغاتی خود در مراسم افتتاحیه سود بجویند و برای اولین بار تماشاگران خود و موسیقی حماسی محلی آنها را برای یک شعار سیاسی «وحده، وحده، وحده» وارد این کارزار کنند.

اصول جنگ تبلیغاتی به بهترین نحو ممکن طراحی شد تا قطر، طلایه‌دار آرزوی‌های بزرگ در کوتوله‌های حاشیه خلیج فارس و میزبان بازی‌های آسیایی 2006 دوحه به وابسته پناه دادن سابقه‌دار خود به عراقی‌های متجاوز به ایران و کویت در این دوره مقدمه حضور تنها کشور عربی بیرون مانده از جام را فراهم سازد و سنگ خلیج عربی را به این بهانه بتراشد. ورزشگاهی مدرن و اختصاصی برای فوتبال ساخت و مراسم بزرگ افتتاحیه را با آلترناتیوی که یک خواننده عراقی بود، تزیین کرد و کودکی را که به دنبال هویت عربی این خلیج بود، به عنوان نماد نسل جدید نشان داد. پخش جهانی بازی‌ها به شبکه ورزشی جزیره سپرده شد و بیشتر شبکه‌های تلویزیونی منطقه خلیج فارس و عرب‌زبان نیز پخش بازی‌های آن را انجام دادند.
در این میان، «یمن» و «عمان» به عنوان دو کشور دور از خلیج فارس، اعضایی بودند که برای هدفی متفاوت و جدید استفاده شدند. شاید در هیچ دوره جام بدلی، انگیزه و اشتیاقی این چنین برای عرب‌های جنوبی وجود نداشت که از عنوان جعلی عربی برای خلیج فارس بالای سرشان استفاده کنند.
در فرهنگ عامه خودمان می‌گوییم غلط مصطلح. این همان روشی بود که در طول 32 سال گذشته بدون جنگ و خونریزی در هر رویدادی از این نام جعلی استفاده کردند و امید داشتند روزی به خاطر حجم استفاده این غلط مصطلح رواج پیدا کند و بالاخره هم، چنین شد.
وقتی زمین‌های دوبی و سایر شیخ‌نشین‌های امارات را 99 ساله به انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها هدیه دادند و پای اسرائیل به قطر باز شد و آمریکا در عربستان و کویت بختک زد، دیگران هم به خاطر منافع، چراغ سبزی به بزرگی اقیانوس اطلس به حاضری‌خوران جهان نوین نشان دادند که هیچ جای شکی برای معامله باقی نگذاشت. بر این اساس، برای در پس هر معامله‌ای، برنامه فرهنگی را هم در نظر گرفتند.
روزی که این نشانه‌ها را دیدیم و نشستیم و بی‌تفاوت ماندیم، باید فکر امروزی را می‌کردیم که بالاخره پس از 32 سال با حمایت کسانی همچون «جمال عبدالناصر» گرفته تا همین شیخ تازه درگذشته اماراتی و این بی‌تفاوتی‌ها یا کم‌سوادی برای درک موقعیت کار دستمان داد و دنیا به زور یا هر دلیلی با نام «خلیج عربی» کنار آمد.
موضوع این نیست که «نشنال‌جئوگرافیک» می‌خواهد نام خلیج فارس را عوض کند. بلکه زیرکانه می‌خواهند، نام گسترش یافته دیگری را نیز در کنارش قرار دهند تا در آینده نزدیک بگویند، این همه کشور عربی یک طرف و ایران طرف دیگر! پس خلیج عربی.
پروژه این گونه تعریف شده است:
نام: خلیج عربی. موقعیت: محل سابق خلیج فارس. ابزار: برنامه‌های فرهنگی و ورزشی. مدت: نامعلوم. انگیزه: رواج. هدف: عادت شدن استفاده از یک غلط مصطلح!
به همین سادگی؛ «عابدی پله»، «باتیستوتا»، «افن برگ»، «علی دایی» و حتی ستاره‌های هنری غرب مانند «سلن دیون»، «اسکوتر»، «ژانت جکسون» و مابقی خلایق غربی و شرقی در اهدافی فرهنگی و ظاهری جهانی به حاشیه خلیج فارس آمدند و در هتل‌های مازاد پنج ستاره با سرویس اضافی اقامت گزیدند! تا امروز وقتی که «نشنال جئوگرافیک» گفت، خلیج عربی، کسی نگوید کجا و تعجب کند!
به همین سادگی خود ما ایرانی‌ها را هم به واسطه جشنواره و شبی یک کیلو طلا و خط هوایی فلان و موقعیت تجاری و زندگی و هزار درد و مرض دیگر به حاشیه خلیج فارس کشیدند تا امروز که خواستند نام این خلیج همیشه فارس را بی‌هویت کنند، به خاطر هزینه‌هایی که کردیم و زندگی‌هایی که به وجود آوردیم، جرأت اعتراض و دم برآوردن نداشته باشیم. در حالی که می‌توانستیم در کیش، قشم، چابهار، بوشهر و بندرعباس چنان از ابزار فرهنگی استفاده کنیم که دیگر جای نفس کشیدن برای جنوبی‌ها باقی نگذاریم.
وقتی چنین نشد، به همین سادگی در این سال‌ها در ورای یک «کاپ» یا همان کلمه عربیزه‌شده «کأس»، چنان دفتر و دستکی به هم زدند که امروز نام خلیج عربی را در شبکه‌ای برای بینندگانش پخش می‌کنند که مخاطبان خود را امت بزرگ عربی لقب می‌دهد و داعیه تولید برنامه برای 500 میلیون عرب در نقاط مختلف جهان دارد.
باز به همین سادگی در طول این چند سال نخواستیم حداقل به جای 1377 ورزشگاه نیمه‌کاره و ورزشی بی‌رمق که تنها توان برکنار کردن رئیس فدارسیون‌ها و جنجال در انتخابات‌های دموکراتیکش را دارد. یک جام خلیج فارس، طراحی کنیم که صاحبان اصلی آن با هم رقابت کنند و صدای اصالت آن را به گوش همسایگانش برسانیم.
اگر می‌توانیم با لیگ کشتی، اصالت و میدان‌داری کشتی ایران را به جهانیان ثابت کنیم پس با یک جام بابرنامه هم می‌توانیم عقده عدم حضور در «جام بدلی» را با غرور یک «جام ملی» و پرارزش برای خودمان ریشه‌کن کنیم و عرق ملی را در روح نسل جوانی بدمیم که با مبارزه اینترنتی، حق خود را در این جعل جهانی طلب می‌کند.
«خلیج فارس» با نام هزاران شهید راه وطن؛ از رئیسعلی دلواری گرفته تا دلاوران ناوشکن پیکان و از بیرون ریختن پرتغالی‌ها و انگلیسی‌ها گرفته تا هشت سال مقاومت در برابر هزاران تهدید و زیاده‌خواهی، عجین شده است. چه حیف که این رگ و ریشه به خاطر بی‌سوادی و بی‌تفاوتی دستگاه‌های فرهنگی و علمی هر روز پنهان‌تر از گذشته می‌شود.
در شبکه جزیره، برای میلیون‌ها بیننده عرب از عنوان خلیج عربی در پس این جام بدلی استفاده می‌شود ولی دست‌اندرکاران خبرهای ورزشی در شبکه خبر و سایر شبکه‌های سیما، ذوق‌زده از دریافت این رویداد، برای بینندگان داخلی کشورمان بدون حتی یک سانت برد بین‌المللی، اسم «خلیج فارس» را بر روی این جام بدلی می‌نهند.
آیا نباید از این مشروعیت بخشیدن داخلی به نام خلیج عربی ناراحت شویم و در مقابل از ساده‌انگارانه‌ترین تحلیل یعنی لذت از ضدحمله فرهنگی و نگفتن نام خلیج عربی متعجب شویم! دوستان اینقدر ذوق‌زده شده‌اند که به راحتی آب خوردن، لقب خلیج فارس را به این جام بدلی هدیه می‌دهند تا همان شود که آنها می‌خواهند! یعنی تأیید عنوان خلیج عربی در ایران.
بی‌تفاوتی‌ها یا عدم درک موقعیت‌ها در بخش‌های فرهنگی و رسانه‌ای ما دیر زمانی است که به وجود آمده و هنوز ادامه دارد. این برخورد ابلهانه در کنار دیدگاه رندانه زمانی نمود داشت که طرف مقابل به ما «الایران» می‌گفت و «ال» به اول اسامی ایرانی اضافه می‌کرد. ولی در مقابل ما به جای اینکه به قواعد خودمان رفتار کرده و نام‌ها را از زیر چترهای سیاسی و قومی بیرون بیاوریم، با کمال احترام «الاتحاد»، «الوصل»، «الجزیره»، «العربیه» و سایر «ال‌»ها را رعایت کرده و می‌کنیم که بیشتر مایه جنون است تا تعجب!
در حالی که همان عرب‌های متعصب و قومگرا وقتی می‌خواهند نام‌های خودشان را به انگلیسی بنویسند، به «الاتحاد» می‌گویند، «ETIHAD».
حالا بازنده دستگاه فرهنگی است که پس از 32 استفاده نام خلیج عربی، حالا متوجه کلاه گشاد فرهنگی به سر سرمایه اصلی‌مان در منطقه شده یا زرنگی از طرف مقابل است که از اول «Persian» را از این خلیج کند و بعد هم «Arabian» را به آن افزود.
در مقابل ما چه کردیم؟
این همه ابزار تبلیغاتی این همه روزنامه ورزشی و این همه مخاطب و این همه ستاره، چه می‌شد که در کنار هزاران تابلوی تبلیغاتی در حاشیه مسابقه‌های لیگ‌های برتر ورزش که از کرم موبر گرفته تا چشم تنگ کره‌ای در آن یافت می‌شود، پارچه‌نوشته‌ای با عنوان حمایت از نام خلیج فارس نوشت. نمی توانستیم در یک هفته از لیگ برترهای ورزش کشور، کاورهای حمایت از نام «خلیج فارس» تن بازیکنان ورزشمان کنیم؟
تئورسین‌های فرهنگی و رسانه‌ای ورزش ایران چه کاری جز نشستن و دیدن دست دیگران بلد هستند و چقدر توان درک شرایط استاندارد و صحیح دارند؟
فقط می‌توانیم احساساتی شویم و مثل «نان عمل نیامده» به دیواره تنور بچسبیم. ناگهان مثل رعد از جا بر‌می‌خیزیم و رویای برپایی جام یک میلیون دلاری را مطرح می‌کنیم.
بی‌شک بزرگترین عرصه پرمخاطب فرهنگی در ایران و کل جهان، ورزش است که بیشترین هواخواه را دارد و تنها ابزاری است که برخورد استعماری در آن تعریفی ندارد و تنها وسیله‌ای است که می‌تواند ایران را در سطح جهان و به دور از بغض‌ها و کینه‌ها مطرح کند و این نام‌های افسانه‌ای را زنده نگه دارد. اما نه با حرام کردن یکباره 880 میلیون تومان ناقابل! پولی که می‌تواند به راحتی، همین استان‌های مهجور بوشهر و هرمزگان را صاحب یک ورزشگاه کند که بتوانیم همین مسابقه‌های لیگ برتر را نمادین به حاشیه خلیج فارس و جوانان محروم آن ببریم.
اما گویی این ابزار، امروز تبدیل به حیاط خلوتی کم‌ارزش شده که قرار است جزامیان و مبتلایان به ایدز را جمع کند و هیچ ارزش دیگری برای ملت و کشور ندارد و تعریف برنامه استراتژیک در حوزه ورزش و فرهنگ ما تنها طرح‌های چند میلیون دلاری است و بس.
ترجیح می‌دهیم با بودجه بیت‌المال، میلیون‌ها تومان صرف راه‌اندازی یک تیم ورزشی در حوزه صنعت نموده و اسم آن را میخ‌سازی فلان جا بگذاریم اما حاضر نیستیم به خاطر منافع شخصی، تیری از کمان آرش، بر آن سوی ساحل بیفکنیم که همسایگان محترم، زیاد در باد غرور نباشند و میلی به داشتن قیس و شیخ شعیب در ذهن نپرورانند.
ترجیح می‌دهیم از یک لوبیای نپخته در سلف یک دانشگاه، آشوبی جهانی تولید کنیم اما به خاطر این موضوع، چونکه منفعتی ندارد، حاضر نیستیم ذره‌ای برای نام قدیمی‌ترین خلیج جهان، از کلاس و درس مایه بگذاریم.
ترجیح می‌دهیم در این وانفسای جنگ فرهنگی، سرمایه ملی‌مان یا ورزشکارمان را به خاطر چند دلار ناقابل از بین ببریم، تقدیم حاشیه‌نشین‌های خلیج فارس کنیم ولی چون منفعتی در میان نیست، کاری به این کارها نداریم و چنان شیخ‌های جنوبی خلیج فارس را در آغوش می‌فشاریم که طرف سه هفته استخوان درد می‌گیرد.
هر چقدر حریف هشیارانه‌تر به میدان می‌آید، ما چشم‌بسته‌تر و ساده‌انگارانه‌تر فقط ژست گرفته و لبخند می‌زنیم.
این شاید اندکی از این برنامه بلندمدت فرهنگی حاشیه‌نشین‌ها علیه فرهنگ و سنت خلیج فارس باشد و بیش از این نمی‌توان گفت. چون «خودکرده را تدبیر نیست»!






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ