رسول الله(ص) فرمود: رضای من در گرو رضای فاطمه و رضای خدا در گرو رضای من است، خشم فاطمه جهنم خدا و رضای فاطمه بهشت خدا است و باز در جای دیگر فرمود: (ان الله تبارک و تعالی یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها )(خداوند برای غضب فاطمه غضب می کند و با رضایت فاطمه راضی است) در این سخن رازی بر ملا شده است، یعنی یک زن بجایی رسیده که غضب او غضب خدا و رضایت او رضایت خدا شده است، یعنی جذب و دفع او ملاک جذب و دفع الهی شده است، چرا؟
چون فاطمه در طول حیات جز رضای خدا طلب نکرد و همچنانکه خدا از گناهان دیگران غضبناک می شود او نیز غضبناک می شد، یعنی میل خود را با میل خدا تنظیم نمود رضای خدا را شناخت و خود را با آن تطبیق داد و تنها راه بدست آوردن رضای خدا برای ما انسانها تطبیق زندگی و اندیشه مان است با فاطمه و پدر فاطمه و اولاد فاطمه.ای فاطمه ما خوب میدانیم که وقتی پیامبر می فرمود:( فاطمه بوی بهشت می دهد) و از دریچه بوئیدن تو، بهشت را می بوئید راز بزرگی را فاش می نمود ای فاطمه تو بوی بهشت بودی، هر چند خود بهشت بودی و هستی. تو بتول و دل گسسته بدنیا آمدی و دل گسسته از دنیا رفتی، یعنی همواره بتول بودی. تو را خدا چند روزی به زمینیان امانت داد تا بدانند راز آفرینش زن چیست؟ و برد وجود زن را بشناسند که در عین عفاف، رحمت مطلق و در عین رحمت مطلق، حماسه مطلق را بشناسند و به او اقتدا کنند. اوج عروج زن با تو به نمایش درآمد، تو معلم مدرسه حجاب وحیا بودی آمدی که دفتر زنان بی سرمشق نماند. ای فاطمه: تو بستر مصیبت و بندگی بودی تا زنان و مردان امت پدرت از مصیبت و مظلومیتشان در راه حق جان بگیرند و تاولهای سوزان جگرشان را به چیزی نینگارند تو در سختیهای توان فرسای صدر اسلام، در مرز میان مرگ و زندگی مردانه ایستادی و به مردی آبرو دادی و هویت گمشده زنان را که فرهنگ غرب پر غرور و کفر دارد می پوشاند، تو نمایانده ای، از شعب ابی طالب تا خانه علی و تا بستر مرگ تماما یک حرف بودی برای زنان تاریخ تا اگر بخواهند از دست نروند باید دست در دست تو گذارند و مردان نیز باید به تو و شویت اقتدا کنند! ای فاطمه: آمو خته ایم که معرفت و عشق به تو، معرفت و عشق به مظلومیت وراستی است، پس از خدایت بخواه، ای بنده مقرب حق که این عشق آنچنان در ما شعله ور شود که همه چیزمان جز عشق به شما اهل بیت را بسوزاند. ام ابیهابودن تو، ای مادر پدر، قصه نیست حماسه است. در پشت این قلب خون دلها نهفته است، چه کسی جراحات قلب پیامبر را جز تو التیام می بخشد؟ مادر پدری بودن که هر روز تیر تهمت سحر، افتراء، جنون و آزار سنگ، او را نشانه می رفت خبر از رسالت زن در کناررسالت حامل وحی می دهد ، که ای بانوی بزرگ! چنین پیامبری با آن همه قوت روح با شما آرام می گرفت ، زنان ما اگر از شما آرام نگیرند چه کنند؟ ای پاره تن پیامبر ، ای ام ابیها و ای فاطمه نمی دانم سنگهایی که بر پای پیامبر برخورد می کرد بیشتر در چشم شما فرود می آمد ویا بر پای پیامبر خدا؟ ونمی دانم زخمهایی که جگر پیامبر را می شکافت با شما چه کرد که مادر پدر لقب گرفتید این دختر جوان شکستنی ، ازکجا نور وتوان گرفتی که نشکستی ؟ و شکسته دلی پدر را نیز درمان می نمودی ؟ وچگونه ما بی شما نا شکسته خواهیم ماند؟ ای سیده زنان عالم ، ای بتول : امروز زنان ما بیش از همه به شما نیاز دارند تا زیر بار سنگین مادری وتربیتی و رسالت اجتماعی خود استوار بمانند تا نه راه را گم کنند ونه در راه بمانند و مایوسانه متوقف شوند . ای فاطمه : مردی به مردانگی علی آفریده نشده است و شمشیری به کارسازی شمشیر او خلق نگشت و او تو را انتخاب کرد و تو او را ، یعنی با شناخت تو به عظمت علی می توان دست یافت و با شناخت علی بزرگی تو معلوم می شود زیرا بزرگی هر کس در انتخابهای او معلوم می گردد راستی تو اگر نبودی علی با چه کسی می توانست زندگی کند ؟و اگر علی نبود تو با چه کسی می توانستی زندگی کند ؟من با تو علی را شناختم وبا علی تو را .دوست و دشمن گواهند که ،عفت از تو نشات گرفت ،حیا وامدار تو بود ،تقوی ان بود که تو داشتی ،روزه ان بود که تو می گرفتی ،نماز ان بود که تو می خواندی،چشم نجابت به تو خیره بود و نگاه پاکدامنی حیران رفتارتو، زنانگی پای درس تو می نشست و خانمی از تو سر مشق می گرفت .پیامبری که جز به خدا به احدی عشق نمیورزد ،با این همه عشق به تو ،وجود الهی تو را فاش مینمود که تو از بهشت هم بالاتری چون پیامبر به فوق بهشت عشق می ورزید و به تو .فاطمه جان ،ای دردانه رسول الله ،انچه بعد از پیامبر تو را شکست،فاجعه ای بود که تو متوجه شدی برای امت رخ نمود و خون دل تو از غربتی بود که داشت بر اسلام فرود می امد و چه هوشیارانه پشت پرده و نقشه های توطئه امیز را دیدی و نمودی .ای فاطمه جان وقتی پیامبر جهیزیه تو را دید ،اشک در چشمانش حلقه زد و دستها را به اسمان بلند کرد و فرمود :(خدایا این ازدواج را برای کسانی که اکثر ظرف هایشان گلی است مبارک گردان )و با چنین زندگی روزگار گرداندی و شکر از زبانت نیفتاد و از رسالت اصلی خود باز نایستادی ،وای که در مکتب دین چه گداخته و پروریده شدی و به صورت رازی نا گشوده ماندی . ای فاطمه :ای میزان رضایت خدا ،به حق پدرت بر ما بنگر و از ما راضی باش ای رضای تو رضای خدا . نمیدانم اگر در قران به جای این که به مسلمانان توصیه شده بود که ذی القربای پیامبر را دوستی کنندو ارادت بورزند (قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی) توصیه شده بود که خاندان پیامبر را اذیت کنند دیگر چه کار می توانستند بکنند از انچه کردند؟ ای فاطمه: گذشت زمان اندوه ما را نسبت به ظلمی که بر شما رفت نمی کاهد زیرا به یک انسان ظلم نشده، به فرهنگ زندگی صحیح ظلم شد،یعنی به بشریت ظلم شد که از الگوی حیات زنانگی محروم شدند.ای فاطمه اگر در آن زمان مردم تو را ازدست دادند و به دنبالت نگشتند این نسل چه زن و چه مرد ، تو را گم کردهاند و بیش از همه به دنبال تو هستند .چشم بلال در ان غوغای ابو سفیانی حقیقت پدرت را دید و با ان همه شکنجه دل از او نکند ،او در تو چه دید که همه از او خواستند بعد از پدرت اذان بگوید ، نپذیرفت و چون تو از او خواستی پذیرفت ، اری بلالی که چشم پیامبر شناسی داشتدر مسیر دینداری چشم فاطمه شناسی هم پیدا کرد خدایا :چشم فاطمه شناسی به ما عطا کن و اگر نه از حقیقت بزرگی محروم خواهیم شد ؟ای فاطمه : قبر تو فقط راز نیست، تو خودت سراسر رازی وهر دلی ، توا ن شکافتن رازت را نیا فت وا ن هم که تورا شنا خت به حقیقت تو نرسید ، بلکه ارادت به تو نصیبش شد و بس و زن ا زروزی که از توفاصله گرفت ازحقیقت خودفاصله گرفت. تاریخ گواه است که تو شمع حیات زنانگی بودی وبا همان ارامش وطمانینه ای که زنان باید داشته باشند رسالتت را انجام دادی و ازخانه کوچک تو و شویت علی (ع)، حیات بشر سیراب ازحقیقت شد. گریه تو در بیت الاحزان رازها داشت و با زبان اشک از حوادث خطرناک آینده خبر می دادی و به حق فاجعه آنقدر بزرگ بود که فقط زبان اشک یارای ترسیم آینده تاریک تاریخ را داشت و ضجه زنی که هیچ مردی صدایش را نشنید. پیامی است پر ضجه، از فاجعه ای که پشت سکوت علی(ع) و اشکهای تو باید دیده می شد و شیعیان شما تنها کسانی بودند که آن را متوجه شدند و بقیه اصلا نفهمیدند چه چیزی را از دست داده اند. در مورد عرش و کرسی آنچنان سخن گفتی که پیامبر راز تو را فاش نمود و فرمود: (او میداند آنچه ما میدانیم ) و جبرئیل پس از پیامبر دل از خانه شما بر نکند و تو همچنان رابط عرش و فرش بودی. پاره تن پیامبر بودن، یعنی بی تو و بدون شناخت تو به رسالت دست نیافته ایم، پیامبر فرمود:
(فاطمه بضعت منی، فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذا الله )
(فاطمه پاره تن من است، هر کس او را آزار دهد مسلما مرا آزار داده و هر کس مرا آزار دهد مسلم خدا را آزار داده است.)
پس قصه، دختری پیامبر نیست زیرا که پیامبر دختران دیگری هم داشتند، بلکه فاطمه پاره تن رسالت است، یعنی در کنار پذیرفتن رسالت پیامبر باید حضور فاطمه پذیرفته شود که فاطمه پاره تن پیامبر است از آن جهت که پیامبر رسول خداست. شما در ماجرای غصب فدک درست مثل غصب خلافت، انحراف از اصل اسلام و سنت پیامبر را می دیدی، آخر وقتی رطوبت قبر پیامبر خشک نشده و کلام پیامبر و حکم او لگد مال می شود، خبر از انحرافی بزرگ به گوش می رسید و تو ای دختر خانه توحید و شعور، این انحراف را خوب فهمیدی و این بود آنچه جگر شما را می سوزاند و ما فقط گریه شما را می شنیدیم و درست به فلسفه این گریه جانسوز پی نبردیم که چه رازها و سوزها در آن نهفته بود. در مسجد در آن خطبه تاریخی: اول خود را معرفی کردید که:
(ایها ا لناس اعلموا انی فاطمه و ابی محمد) گویا اینقدر ابر فتنه تاریک بود که ممکن بود دختر پیامبر بودن شما را هم حاشا کند و در آن خطبه پس از اشاره به عظمت اسلام، از وصی پیامبر دفاع کردید تا حجت را بر مردم تمام کرده باشید، فرمودید: ( ای مردم، هر وقت که شاخ شیطان عیان می شد یا اژدهای مشرکین دهان باز می کرد پیامبر برادرش علی را به کام اژدها می فرستاد و علی تا پشت و پوزه دیو صفتان بد کنشت را به خاک نمی مالید و آتش کینه هاشان را به آب شمشیر خاموش نمی کرد باز نمی گشت و حال شما که همواره از جنگها می گریختید، چشم به راه گردش روزگار علیه ما شدید، تا پدرم وفات کرد و بعد علایم خفته نفاق شما آشکار شد و از اعماق وجودتان سر بر آورد.... عربده های سراب پرستان و باطل جویان در عرصه دلهای شما پیچید و شیطان از مخفیگاه خود سر بر آورد و شما را به نام خواند، شما را بلافاصله آشنای کلامش یافت و پاسخگوی دعوتش.... آتش در خرمن کینه هاتان انداخت و دید که چه زود شعله ور می شوید، پس از اغوای شیطان بر شتری نشانه گذاشتند که از آن شما نبود و بر آبشخوری وارد شدید که غصب محض بود و در حالی چنین کردید که پیامبر هنوز بیرون قبر بود. بهانه آوردید که از فتنه می ترسید (و خلیفه بر گزیدید) وای که هم اکنون در فتنه افتاده اید و هم اکنون در قعر جهنم افتادهاید و راستی که جهنم بر کافران احاطه دارد. وای بر شما چطور تن دادید؟ چگونه راضی شدید؟ چه کردید؟ به کجا می روید؟....) ای دختر پیامبر وقتی این کلمات را اداء کردید بیش از همه چیز بهت و حیرت بر دلهای مسجدیان سنگینی می کرد، پیش خود می گفتند، این همه فصاحت و زیبائی و عمق کلام در مکتب پیامبر چگونه پروریده شده است، می دیدند که کوثر همیشه جوشان چگونه خود نمائی می کند، سکوت همه جا را گرفته بود پس از سکوتی چند ادامه دادید: ( ای مردم آتش فتنه ها را بر افروختید و شعله های آن را دامن زدید و انوار دین حق و سنت پیامبر را به روی خود بستید، به بهانه گرفتن کف از روی شیر آن را تماما نوشیدید و با انبوه مردم بر فرزندان خاندان پیامبرتان حمله ور شدید....) در مورد طرح ابابکر در مورد فدک که در واقع پایه انحراف از سنت پیامبر بود پیش از آنکه مساله اقتصادی آن مطرح باشد، فرمودید:( ای پسر ابی قحافه، ای ابابکر، عجب نوبر زشتی آوردی آیا تو از پدرت ارث می بری و من نه؟ ای مردم: چرا حق را بعد از آشکار شدنش مخفی می کنید؟... چرا بعد از ایمان تازه به شرک روی آوردید؟... شما کسی را که از همه سزاوارتر برای زمامداری مسلمین بود کنار گذاشتید و با راحتی و تن پروری خلوت کردید... اگاه باشید که من گفتم آنچه را باید بگویم با اینکه می دانم سستی و خواری و ترک یاری حق در وجود شما لانه کرده و خیانت و بی وفائی با گوشت و پوستتان عجین شده... بگیرید این خلافت و آن فدک را، ولی بدانید که پشت مرکب خلافت زخم است و پای آن تاول دارد، نه سواری می دهد به شما و نه راه می رود برای شما...) ای فاطمه کلام شما فولاد سخت دلها را خرد می کرد و سخن عرش لرزان شما، سنگ قبر دلهای مرده را از جا می کند ولی در فتنه بعد از فوت پدرتان دیگر دلی نمانده بود که بیدار شود. بعد از خروج شما از مسجد، شما را فتنه گر معرفی نمودند و چه ظلم عظیمی بر اندیشه و شخصیت شما راندند و بر بشریت نیز. ای سپیده نساء عالمین ای فاطمه زنان ما میخواهند به شما اقتداء کنند، بگو چه کنند؟ میدانم خواهی گفت سادگی و حراست از دین رسول ا لله همه حرف من است و میدانم خواهی گفت: وقار و حیا که جار و جنجال و تبلیغات نمی خواهد، آرامش و سادگی و بی سر و صدا، حیات الهی را ادامه دادن پیام من است، من با قبر پنهانم حرف سیاسی ام را زدم و بازندگی ساده ام حیات صحیح را نمایاندم و با تربیت فرزندانم زیر پرتو خورشید ایمان همه خانه ها را روشنی بخشیدم، باید در دنیا، دنیائی نماند و باید ای همه زنان! در دنیا الهی شد و شمائید که باید در شور و غوغای امروز این سخن آرام و ساده را بشنوید آری ای فاطمه: همیشه قدسیان در عین سادگی پیامهای عمیق دارند که ظریفتر از آن است که چشمهای عادت کرده به زرق و برق دنیا آنرا بیابند، مثل خانه خدا که در ظاهر یک چهار دیواری ساده است ولی پر از رمز و راز که در طواف باید جان را به او سپرد و از پشت این ظا هر باطنی عمیق را یافت. کاش مردم می فهمیدند مهر تو یعنی چه؟ قهر تو یعنی چه؟ لطف تو یعنی چه؟ خشم تو یعنی چه؟ رسول الله (ص) بسیار تلاش کردند که این معنا را به مردم بفهمانند، اما نشد، بارها در ملاء عام جار می زدند که:( ای فاطمه، مهر تو یعنی جواز بهشت و قهر تو یعنی قعر جهنم ) حیف که بشریت قدر تو را نشناخت و حال نمی شناسد، هم چنانکه قدر پدر و شوهرت را نشناخت، زیرا فلسفه حیات را نشناخت وگرنه می فهمید که بی شما حیات هرگز به نتیجه نمی رسد و ثمر نخواهد داد. با قبر پنهان خود سخنی گفتی که دیگر هیچکس نتواند خود را به نشنیدن بزند و یا پنهینش کند، آری قبر پنهانی تو سخنی است پیدا و بسیار آشکار، من که پیامی بلند تر از این در تاریخ نشنیده ام. راستی این قبر فاطمه است که در تاریخ گمشده است یا سنت رسول الله که به دست آنها گم گشت؟ تو ای فاطمه: با ویت خود چه سند مظلومیت جاودانه ای به جا گذاشتی و چه انتقام کریمانه ای از غاصبان خلافت گرفتی و با این کار همه گفتنیها را گفتی و دیگر مائیم که باید آنچه شنیدنی است بشنویم. حیات و زندگانی تو، مرور مصیبتی است که بر حقیقت رفت، دوره کردن درد است بر جان انسانیت، چه صبری داشتی تو ای فاطمه و چه ایمانی! بی خود نیست که ( حساب ) و ( کتاب ) بسته به شاهین محبت و رضایت تو است، و اگر زنان ما تو را از دست بدهند در اولین سنگلاخ زندگی، رسالت مادری و شمع بودن و نور دادنشان را از دست خواهند داد.، به آنها بگو : که زن بودن، خود یک فرهنگ حیات است که نباید آن را فرو گذارند، به آنها بگو: که ابزار حیات زن را نباید رها کرد تا زنگ بزند و مردی پیشه کرد، بگو: که ارزشهای مرد بودن برای مردان نیکوست و نباید رسالت آرام و بی جنجالشان را رها کنند و در وادی ارزشهای مردی وارد شوند و از خود باز بمانند. بگو: یک نگاه محبت آمیز مادر به فرزندش بیش از همه کاخها ارزش دارد، همان نگاهی که شما به حسنین و زینب و ام کلثوم میکردی، به آنها بگو: که اگر سر تا پای فرزندانتان را با حقوقتان طلا بگیرید کاری برای آنها نکرده اید، زیرا مادری نکرده اید و اگر مادری نکنید هیچ کار نکرده اید. بگو: که فصای آرام و پر آرامش خانه است که حیات اهل خانه است و آن به دست زن است و با گذشت و ایثاری که همیشه زنان پیش قدم آن هستند به دست می آید. فاطمه جان: به زنان امت بگو: که گذشت در فضای خانه، تحقیر نیست عظمت روح است و زن با گذشت و ایثار، حکومت می کند نه با آرایش، آرامش با سادگی همراه است و آرایش زندگی، پیچیده کردن زندگی است و از زندگی باز ماندن. ای فاطمه جان: بگو که فضای خانه با نور دین باید منور شود و این هم به دست مادران با تقوی است و از عباداتت بگو که چه تاثیری بر خود و فرزندانت داشت که از همه گنجهای عالم برتر و بهتر بود، تسبیحات تو شهره عالم است ای سالک مسیر حق. بگو: حضور در صحنه های اجتماعی همراه وقار ایمانی، انجام دادن رسالت است و خدمت به مردم و از دست دادن هویت اسلامی در صحنه های اجتماعی، اجتماع را از مسیر جدی خارج کردن است و آلوده نمودن، بگو: در مسجد در آن خطبه چه غوغا کردی ولی با وقار و حیا و هویت اسلامی، راستی که چقدر اینگونه زنان در صحنه اجتماع مفیدند و کار ساز. امام ما فرمود: ( ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند... و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و نا آشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر انها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین بوجود آورده بودند خارج نموده...) آری امام ما رسالت زن را در صحنه قرن بیستم بر آنها نمایاند که رسالت اجتماعی آنها کوچک نیست، هم چنانکه رسالت اسلامی آنها نیز بزرگ است. ای فاطمه جان، بگو: که اگر زنان اسلامی ما با هویت اسلامی در صحنه حاضر نشوند بی هویتان غرب پرست به صحنه می آیند و آلودگی را نصیب جامعه ما می کنند و به مردها هم بگو: اگر نقش اجتماعی زن را در جامعه اسلامی به او ندهند و حیات اجتماعی او را بی جحت محدود کنند دختران ما نقشی را می پذیرند که غرب به زنان داده است و در این حال خودتان با دست خود جامعه را دچار مشکلاتی کرده اید که می خواستید از آن فرار کنید. زمان، زمان حضور زن در صحنه است با هویت اسلامی. حال اگر به نام اسلام او را محدود کردید، هویت اسلامی را فرو می گذارد و در قالبی که اجازه حضور اجتماعی به او می دهند فرو می رود و تباه می شود. روز زن یعنی روز به رسمیت شناختن شخصیت اجتماعی زن با هویتی اسلامی تا هم زن با ظاهر غیر اسلامی سقوط نکند و تحقیر نشود و هم جامعه از او استفاده کند و نه اینکه در عذاب باشد. باید همچون قرآن در ارزشهای حقیقی زن و مرد را یکسان بدانیم و آنچه تفاوت است در اجراء و فعالیتهای اجتماعی است که هر کس مناسب توانش باید کاری به عهده بگیرد.
( و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و من هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه و لا یظلمون نقیرا )
( هر کس چه زن و چه مرد عمل نیکی انجام دهد در حالیکه ایمان به خدا داشته باشد در بهشتش داخل کنند و کوچکترین ظلمی به او نشود.)