سعدی شیرازی
(اوایل قرن هفتم هجری- و- 691 یا 694 هـ. ق)
مشرفالدین مصلح یا مشرف بن مصلح، سعدی شیرازی در اوایل قرن هفتم هجری در خاندانی که همه از عالمان دین بودند؛ چشم به جهان گشود. خود گوید:
همه قبیله من عالمان دین بودند. مرا معلّم عشق تو شاعری آموخت در آغاز جوانی به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه بغداد که خاص شافعی مذهبان بود به تحصیل پرداخت و سپس به شام و عراق و حجاز سفر کرد و در زمان حکومت ابوبکربن سعد بن زنگی به شیراز برگشت. بوستان را در سال 655 در ده باب به نظم آورد و سال بعد (656هـ) گلستان را در هشت باب با نثر زیبا و مسجّع مشتمل بر پند و اندرز و حکایات لطیف به نام شاهزاده سعد بن ابوبکر بنوشت و به وی تقدیم کرد. سعدی در غزل عاشقانه و قصاید حکمتآمیز و مثنوی سعدی نامه یا بوستان به حدّ اعلای لطافت در سخن و استادی در شیوه سهل و ممتنع رسیده است. بسیاری از گویندگان از وی تقلید کردهاند ولی نتوانستهاند با وی برابری کنند. کلیّات سعدی بارها در ایران و هند و سایر کشورها چاپ شده و آثار دلانگیزش به زبانهای دیگر ترجمه شده است.
امام الهُدی
کریم السجایا 2 جمیل الشیم 3 | |
نبیّ البرایا 4 شفیع الامم 5 |
|
امام رسل، پیشوای سبیل | |
امین خدا، مهبط جبرئیل 6 |
|
شفیع الوری 7، خواجه بعث و نشر 8 | |
امام الهدی 9، صدر دیوان حشر 10 |
|
کلیمی که چرخ فلک طور اوست 11 | |
همه نورها پرتو نور اوست |
|
یتیمی که ناکرده قرآن درست | |
کتبخانه چند ملّت بشُست |
|
چو عزمش برآهخت 12 شمشیر بیم | |
به معجز میان قمر زد دو نیم 13 |
|
چو صیتش در افواه دنیا فتاد | |
تزلزل در ایوان کسری فتاد 14 |
|
به لا قامت لات بشکست خرد 15 | |
به اعزاز دین آب عزّی ببرد 16 |
|
نه از لات و عزّی برآورد گرد | |
که تورات و انجیل منسوخ کرد 17 |
|
شبی بر نشست از فلک برگذشت | |
به تمکین و جاه از ملک برگذشت 18 |
|
چنان گرم در تیه قربت براند | |
که در سدره جبریل ازو باز ماند 19 |
|
بدو گفت سالار بیتالحرام 20 | |
که ای حامل وحی برتر خرام |
|
چو در دوستی مخلصم یافتی | |
عنانم ز صحبت چرا تافتی؟ |
|
بگفتا فراتر مجالم نماند | |
بماندم که نیروی بالم نماند |
|
اگر یک سر مو فراتر پرم | |
فروغ تجلّی بسوزد پرم 21 |
|
نماند به عصیان کسی در گرو | |
که دارد چنین سیّدی پیشرو |
|
چه نعت پسندیده گویم ترا؟ | |
علیکالسلام ای نبیّ الوری |
|
درود ملک 22 بر روان تو باد | |
بر اصحاب و بر پیروان تو باد |
|
خدایا به حقّ بنی فاطمه 23 | |
که بر قول ایمان کنم خاتمه |
|
اگر دعوتم رد کنی ور قبول | |
من و دست و دامان آل رسول |
|
چه کم گردد ای صدر فرخنده پی | |
ز قدر رفیعت به درگاه حی |
|
که باشند مشتی گدایان خیل | |
به مهمان دارالسلامت 24 طفیل |
|
خدایت ثنا گفت و تبجیل کرد 25 | |
زمین بوس قدر تو جبریل کرد |
|
بلند آسمان پیش قدرت خجل | |
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل 26 |
|
تو اصل وجود آمدی از نخست | |
دگر هر چه موجود شد فرع تست |
|
ندانم کدامین سخن گویمت | |
که والاتری زان چه من گویمت |
|
تو را عزّ لولاک تمکین بس است | |
ثنای تو طه و یس بس است 27 |
|
چه وصف کند سعدی نا تمام | |
علیک الصلوة ای نبیّ و السّلام |
|
ماه فرو ماند از جمال محمد صلی الله علیه و آله
ماه فرو ماند از جمال محمد صلی الله علیه و آله | |
سرو نباشد به اعتدال محمد صلی الله علیه و آله |
|
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست | |
در نظر قدر با کمال محمد صلی الله علیه و آله |
|
وعده دیدار هر کسی به قیامت | |
لیله اسری 28 شب وصال محمد صلی الله علیه و آله |
|
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی | |
آمده مجموع در ظلال محمد صلی الله علیه و آله |
|
عرصه گیتی مجال همّت او نیست | |
روز قیامت نگر مجال محمد صلی الله علیه و آله |
|
و آن همه پیرایه بسته جنّت فردوس | |
بو که 29 قبولش کند بلال 30 محمد صلی الله علیه و آله |
|
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد | |
تا بدهد بوسه بر نعال محمد صلی الله علیه و آله |
|
شمس و قمر در زمین حشر نتابد | |
نور نتابد مگر جمال محمد صلی الله علیه و آله |
|
شاید اگر آفتاب و ماه نتابد | |
پیش دوا بروی چون هلال محمد صلی الله علیه و آله |
|
چشم مرا تا به خواب دید جمالش | |
خواب نمیگیرد از خیال محمد صلی الله علیه و آله |
|
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی | |
عشق محمدصلی الله علیه و آله بس است و آل محمدصلی الله علیه و آله |
|
پینوشتها:
1- در وصف و صفت سرور پیامبران حضرت محمد صلی الله علیه و آله
2- کریم الّسجایا: دارای خویها و سرشت نیک.
3- جمیل الشیم: دارای نهاد و خلق و عادت پسندیده.
4- نبیّ البرایا: پیامبر خداوند بر مردمان (برایا: جمع بریّه: مردم).
5- شفیع الامم: شفاعتکننده امّتها، پیروان دین.
6- مهبط جبرئیل: جایگاه فرود آمدن فرشته وحی الهی.
7- شفیع الوری: شفاعتکنند خلق.
8- خواجه بعث و نشر: سرور مردم در روز قیامت که برانگیخته میشوند و زنده میگردند.
9- امام الهدی: پیشوای راه راست.
10- صدر دیوان حشر: بالانشین دادگاه و ایوان روز رستاخیز.
11- کلیم: لقب حضرت موسی(ع) که در کوه طور (واقع در شبه جزیره سینا) با خدا سخن گفت (سوره نساء آیه 164).
12- برآهخت: از مصدر آهختن و آهیختن: کشیدن و بیرون کشیدن.
13- اشاره است به معجزه (شقالقمر) به دو نیمه کردن ماه.
14- وقتی که آوازه ظهور و تولد پیامبرصلی الله علیه و آله در دهانها افتاد در ایوان کسری (واقع در تیسفون) شکست حاصل شد و کنگرههای طاق کسری فرو ریخت (از نشانههای تولد پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله).
15- لات و عزّی: نام دو بت بزرگ عرب در زمان جاهلیّت که با اعلام کلمه توحید (لا اله الا الله) نابود شدند.
16- با عزّت و نیرومندی دین آبروی بتها را ریخت.
17- پیامبرصلی الله علیه و آله نه تنها لات و عزّی را نابود کرد بلکه با آوردن قرآن، آخرین پیام الهی، تورات و انجیل هم نسخ شد.
18- اشاره است که به معراج پیامبر خاتمصلی الله علیه و آله که بر براق سوار شد و به سبب جاه و مقامی که در نزد خدا داشت از فرشته الهی هم فراتر رفت.
19- چنان پیامبرصلی الله علیه و آله در عرصه قرب و نزدیکی به خداوند پیشرفت کرد که در سدره المنتهی (درختی در عرش) جبرئیل از همراهی باز ماند.
20- سالار بیت الحرام: پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله است.
21- اشاره است به گفتار جبرئیل که میفرماید: اگر یک سر مو جلوتر بیایم پرتو انوار الهی پرم را میسوزد(= لودنوت انملة لا حترقت) = اگر یک بند انگشت جلوتر آیم پرهایم میسوزد.
22- ملک: پادشاه، در این جا منظور خداست.
23- بنی فاطمه: فرزندان فاطمه زهرا(علیهاالسلام).
24- دارالسلام: بهشت.
25- تبجیل کردن: احترام کردن، بزرگداشت.
26- اشاره است به حدیث معروف که پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: (کنت نبیا و آدم بین الماء و الّطین) (من پیامبر بودم در حالتی که هنوز حضرت آدم (ع) در بین آب و گل بود.) اشاره است به خلقت نور محمدیصلی الله علیه و آله قبل از خلقت انبیاء دیگر (ع).
27- اشاره است به حدیث قدسی: (لولاک لما خلقت الافلاک) (اگر تو نبودی جهان را خلق نمیکرم) اشاره دارد به عظمت وجود حضرت خاتمصلی الله علیه و آله- طه و یس که نام سورههای بیستم و سی و ششم از قرآن مجید است از القاب حضرت محمدصلی الله علیه و آله میباشد.
28- اشاره به شب معراج حضرت رسولصلی الله علیه و آله در سوره مبارکه (اسری) آیه یکم و آیات اول سوره نجم (53).
29- بو که: بود که- شاید که.
30- بلال: بلال بن رباح حبشی: نخستین موذّن در اسلام که با رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه رفت و در سال 21 هجری در دمشق درگذشت.
* بوستان سعدی (سعدی نامه)، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی، انتشارات خوارزمــی، 1359هـ. ش، تهران.
* کلیات سعدی به کوشش مظاهر مصفّا، چاپ کانون معرفت، تهران، ص694.