سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 17
کل بازدید : 448992
کل یادداشتها ها : 138
خبر مایه


و یوم الحسین علیه‌السلام، روزی از روزها که از آن ِ حسین بن علی علیه‌السلام است... اما نه یک بار و نه یک سال و یک روز! 

هر آنچه وارد محیط فیض رب العالمین گردد، جاودانه می‌شود و حیات عندالرب می‌یابد و حیات عندالرب نیز، حیات طیبه ای است که زوال ناپذیر است. و از آنجا که زمان هم به حکم پیش رفتن قضایا و حوادث در این دنیا با اسباب و وسایل و واسطه، از حاضران در وقایع شهادت ابی عبدالله الحسین علیه‌السلام بود، رنگی از جاودانگی گرفت! 

و از این روست که هر سال تکرار شد و تداعی گشت و از یاد نرفت و فراموش نشد...
و از همین سبب است که عالمگیر شد غم حسین علیه‌السلام و عاشورایش همه زمانها را احاطه کرد و کربلایش همه زمینها را و مهر و تولایش همه جانها را... 

و یوم الحسین علیه‌السلام ( عاشورا )؛ یوم مصیبه و غمٍّ و جزعٍ و بُکاء... روز محنت‌های عظمایی که تاریخ نظیرش را ندیده بود که در ورای حزن و شدت و مصائبش حقیقتی خوب و زیبا می‌درخشد، هماره روزگاران. و آن فتح الفتوح حسین علیه‌السلام بود در تقدیم همه جان و جهانش به رب العالمین. 

من چونان همیشه با شاه بیت جگرسوز اهدایی جان عالمین صلی الله علیه و آله آغاز کنم ساعات یوم الحزن خویش را: باز این چه شورش است که در خلق عالم است! 

تا از غوغای عجیب و بزرگ ذرات عالم که به سوگ و عزای حسین علیه‌السلام بیتابانه مرثیه سرایند، جا نمانم! شبهای دهگانه، شبهای عجیبی اند در زمین. عجیب تر از آنچه در آسمانهایند! 

شهرالحسین علیه‌السلام که فرا برسد پای ثابت رکعتهای ابتدایی همه نمازها « والفجر » است برای بیدار کردن فهمی غریب در ما که از آن ِ ما نیست و تنها کار حسین علیه‌السلام است و بس!
بصیرتی که از عاشورای حسین علیه‌السلام، روشن می‌کند فکرها و اندیشه‌ها را... 

« والفجر »...
سوگند به بامداد. سوگند به فجر محرم بعد از آن که می‌دمد هلال قمری و آغاز می‌شود حزن و رخصت شیدایی می‌دهد ابنای بشری را. سوگند به بامداد همه روزها در همه سالها که هنگامه شیدایی و حزن برای حسین علیه‌السلام است و دقایق بیداری و انتباه ( به حکم کل یوم عاشورا... ) و سوگند به فجر قلوب الاحرار که منظر حسین علیه‌السلام است و دلآرام جان ذرات عالم. و قسم به آن روشنایی که در فجر محزون یوم الحسین علیه‌السلام است، یوم الحسین علیه‌السلام، موعد بیداری است! 

انگار تا حسین علیه‌السلام سفری نشود و اتمام حجت بر عالمیان نکند و هلال قمری سر‌نزند از جیب فلک و به کربلا نرسد قافله کوچک یوسف فاطمه علیهما‌السلام و نیمروز نفس‌گیر عاشورا تکرار نشود و دیده‌ها اشک نبارند و دل‌ها و جگرها نسوزند از مصیبتی که عظیم است در آسمان‌ها و تکان دهنده است برای آسمانیان، بیدار نمی‌شود جهان از این خواب گران که همه ساله می‌آید و ماندگار می‌شود و خسارت اخروی می‌زند ابنای بشری را و با آمدن محرم نیز بساطش را جمع می‌کند و می‌رود! 

انگار تا حسین علیه‌السلام پایش به آن گودی قتلگاه نرسد، « انسان » ساخته نمی‌شود!
ما را هم که حکایتی دیگر است... ما را که حسین علیه‌السلام را رها نمی‌کنیم در غروب اربعین و با ماست «حب الحسین علیه‌السلام » تمام روزها و شبهای سال. ما را که شب و روز فکر و ذکر تحقق وعده « یالثارات الحسین علیه‌السلام « و برافراشته شدن بیرق « البیعه لله » بر بلندای عالمین در سر است و چون بخواهیم از غمهای زمانه و ابتلائات آرام بگیریم، یاد غمهای کمرشکن زینب کبری سلام‌الله علیها کرده و دل آرام می‌کنیم و هیچ توشه و مائده دنیا باب طبعمان نیست و از هیچ چیز دنیا لذتی نمی‌بریم و یقینمان است که خدا دل را نمی‌آفرید اگر زینب کبری سلام‌الله علیها و غمهایش نبود. دل را آفریدند که برای غمهای زینب سلام‌الله علیها بسوزد و زیبایی‌ها را بشناسد و اینگونه تمیز دهد برتری آن نادیده‌های وعده داده شده اخروی را بر دنیای حقیر قابل رؤیت! 

ما را که غایت آلامال زندگی آن است که بعد از عمری هر شب و هر روز حزن و بکاء و اندوه برای حسین علیه‌السلام، واپسین نماز عمر خود را تأسی به اباعبدالله الحسین علیه‌السلام کرده و وضو از خون خویش بگیریم. باید از یوم الحسین علیه‌السلام گفت برای آرام و قرار گرفتن دل خود! 

اگر چه عاشورا، روز آرام و قرار گرفتن نیست و ما را رخصت بیتابی و جزع و فزع داده‌اند در آن و قلب‌های سلیم و مطمئن هم ( حتی ) در چنین روزی اگر نشانی از بیتابی و بیقراری نداشته باشند به کار صاحبانشان نمی‌آیند در یوم الحشر! 

که کلام صادق آل الله علیه‌السلام است این که؛ إنّ البکاء و الجزَعَ مکروهُ للعبد فی کلّ ما جزع، ما خلا البکاء و الجزع عَلَی الحسین بن علی علیه‌السلام فإنّهُ فیه مأجور. 

باید بیتاب شد در غم عزای حسین علیه‌السلام. باید جزع و فزع نمود از غصه بریده شدن حنجر و حلقوم حقیقت به دست جهل و شقاوت. باید از حسین نشناسی و حسین فراموشی مردمان در ظهر عاشورا گریست و مهار نکرد سیل اشک‌ها را. باید دل داد روضه خوانی زمین‌ها و آسمان‌ها و در و دیوار را. باید سوخت و از گدازه‌های جان خویش که فرو ببارند از دیدگان، حبیب بن مظاهر ساخت و زهیر بن قین. که وقت دگر ساختن خویش، ساختن « انسان » و پرداختن خویش و نیل به کمال و تعالی، سخت است و دشوار! 

باید به یاری فاطمه سلام‌الله علیها شتافت در لحظه به لحظه یوم الحسین علیه‌السلام که قلب‌های آل الله علیهم‌السلام جریحه دار و داغدار است و شدت حزنشان لایدرک و لایوصف... 

« ابابصیر نقل کرد که: در محضر امام صادق علیه‌السلام بودم و با ایشان صحبت می‌کردم... که گریست و فرمود: ای ابابصیر! وقتی به فرزندان حسین علیه‌السلام می‌نگرم، به سبب بلاهایی که بر سر آنان و پدرشان حسین علیه‌السلام آمد، حالتی به من دست می‌دهد که از اراده من خارج است.
ای ابا بصیر! فاطمه سلام‌الله علیها برای حسین علیه‌السلام می‌گرید و ضجّه می‌زند و دوزخ، آهی می‌کشد، و اگر نبود که نگهبانان دوزخ، صدای گریه فاطمه سلام‌الله علیها را می‌شنوند و برای آن آماده می‌شوند، از بیم آنکه مبادا از دوزخ، شراره‌ای برآید و یا دودش را بیرون بدهد و اهل زمین را بسوزاند ( چنین می‌شد و زمینیان همه می‌سوختند ). پس تا زمانی که فاطمه سلام‌الله علیها گریان است، جلوی دوزخ را می‌گیرند و آن را باز می‌دارند و از نگرانی برای اهل زمین، درهایش را محکم می‌کنند. پس دوزخ آرام نمی‌گیرد تا صدای فاطمه سلام‌الله علیها خاموش شود.
 
و دریاها نزدیک است که بشکافند و در هم فرو ریزند و هیچ قطره ای از دریا نیست، مگر اینکه فرشته موظفی دارد که وقتی آن فرشته صدای دریاها را می‌شنود، تلاطم آن را با بال‌های خود خاموش می‌کند، و از نگرانی برای دنیا و هر چه در آن است و هر که در زمین است، آب‌ها را مهار می‌سازد. و فرشتگان همواره نگران می‌مانند و برای گریه فاطمه سلام‌الله علیها می‌گریند و خداوند را می‌خوانند و به درگاه او می‌نالند و عرشیان و پیرامونیان عرش می‌نالند و صدای عده ای از فرشتگان، به تقدیس خدا بلند می‌شود، از نگرانی برای اهل زمین، و اگر صدایی از آنان بر زمین برسد، اهل زمین از هوش می‌روند و کوه‌ها متلاشی می‌شوند و زمین برای ساکنانش به حرکت در می‌آید. 

گفتم: فدایت گردم! این امری بس بزرگ است. امام صادق علیه‌السلام فرمود: چیز دیگری غیر از آن هست که نشنیده ای و آن، بزرگتر است. آن گاه به من فرمود: ای ابوبصیر! آیا دوست نداری که به فاطمه سلام‌الله علیها کمک کنی؟ 

وقتی امام علیه‌السلام از فاطمه سلام‌الله علیها سخن گفت، من چنان گریستم که توان سخن گفتن نداشتم و گریه از حرف زدن، ناتوانم کرد. آن گاه امام علیه‌السلام برخاست و به نمازخانه رفت و دعا می‌کرد. از محضرش با همان حال بیرون آمدم. نه غذایی خوردم و نه خوابم برد. صبح کردم در حالی که روزه دار و بیمناک بودم تا خدمت امام علیه‌السلام رسیدم. وقتی دیدم که ایشان آرام شده، آرام گرفتم و خدا را ستودم که عذابی بر من فرود نیامد. » ( دانشنامه امام حسین علیه‌السلام، جلد 10 / کامل الزیارات ص 169 ) 

باید به یاری قلب محزون و مجروح فاطمه سلام‌الله علیها رفت با اشکها و ناله‌ها. و مگر من و تو از زبانه‌های آتش دوزخ و از آب‌ها و دریاها در ارادت فاطمه سلام‌الله علیها کمتریم که تاب بیاوریم خواندن این حدیث شریف و آرام و قرار گرفتن در یوم الحسین علیه‌السلام را؟ 

... سرها را بر سر نیزه‌ها می‌کنند در بعدازظهر غمگین و خونبار نینوا و اولینشان سر حسین علیه‌السلام است که بر فراز نیزه می‌رود، با آن نگاه طوفانی و آن رضایت باشکوه که از تبسم چهره اش پیداست... سرها را بر نیزه‌ها می‌کنند و می‌دانی که در راه و در کوفه و در شام چه‌ها در انتظار است این سرها را... 

پدر حجت‌های نه گانه است حسین علیه‌السلام و از این روست جراحت چشمهای صادق آل الله علیه‌السلام هماره حزن‌های علی الدوام کربلا را و از این سبب است سوز دل مهدی موعود ارواحنا له الفداء به گاه یادکرد هر صبح و شامش، حسین علیه‌السلام را و ورق زدن پرده به پرده عاشورا در پیش چشمان مبارکش؛ 

«... السلام علیک سلام العارف بحرمتک المخلص فی ولایتک المتقرب الی الله بمحبتک البری ء من اعدائک سلام من قلبه بمصابک مقروحٌ و دمعهُ عند ذکرک مسفوحٌ... سلام کسی که در غم تو اندوهگین و مصیبت زده و سرگشته و بیچاره است. سلام کسی که اگر با تو در کربلا بود، جانش از تو در مقابل شمشیرهای برّان محافظت می‌نمود و نیمه جان ناقابلش را برای حفظ تو به مرگ می‌بخشید و در نزد تو جهاد می‌کرد و تو را یاری می‌نمود علیه کسانی که بر تو ستم کردند و جان و جسم خود را و مال و فرزندان خویش را فدای تو می‌کرد و جانش فدای جان تو و اهلش سپر بلای اهل بیت تو می‌بود... » ( زیارت ناحیه مقدسه ) 

عاشورا؛ یوم فتح الفتوح بود حزب خداوند را.
گیرم که دردناک باشد و کمرشکن غصه‌های کربلا و گیرم که بسوزیم سرتاپا به گاه تکرار این روضه؛
گیرم ظهر عاشورا، حتی دیدن سنگریزه‌ها هم محترق کند جانمان را به‌یاد سنگریزه‌های سرخ حوالی رأس‌الحسین علیه‌السلام... 

و گیرم هضم واقعه آن همه سختمان باشد که ذره ذره جان بسپاریم در عاشورا!
که من نمی‌دانم سر حسین علیه‌السلام بر بالای نیزه‌ها چه می‌کرد






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ