طیف افراطی جبهه دوم خرداد(مشخصاً افرادی مانند عباس عبدی،احمد شیرزاد، سعید حجاریان، مصطفی تاج زاده، بهزاد نبوی، رجب مزروعی، محمد عطریانفر و...) مدتی است که همزمان با تشدید فشار غرب علیه ایران بر سر فناوری اتمی، به شیوه همیشگی ساز مخالف می زنند و از طریق سایت ها و روزنامه های وابسته چون امروز و شرق اصرار دارند بگویند این ماجرا ملی نیست و تنها مسئله حکومت است و اگر هم بتوان ملی تلقی کرد، صرفا از این جهت است که انگاری گروهی تندرو می خواهند منافع و مصالح ملی را قربانی تندروی خود کنند و کشور را به آغوش بحران و تحریم و جنگ بکشانند.
با این جماعت از چند زاویه باید استدلال کرد:
1- ادعا می کنند که چون حق اظهارنظر آزاد وجود ندارد، پس نمی توان گفت پرونده ملی است. در پاسخ باید گفت که اولا شما و همتایان شما به سادگی آب خوردن مشغول زیرپا گذاشتن بدیهی ترین مصالح و منافع ملی هستید و بعضی از شماها همان منطق اسرائیل و آمریکا و انگلیس را تکرار می کنید مبنی بر اینکه فناوری اتمی می خواهید چه کار بی آنکه کسی سرب در حلقوم شما بریزد یا لب شما را بدوزد.
آزادی از این بالاتر که در میان ملتی از بند استعمار و استثمار گسسته، همان منطق استعمارگران را عیناً دفاع می کنید و کسی متعرض شما نمی شود؟!
آقای بهزاد نبوی بلافاصله در پی اظهار نظر برخی مقامات آمریکایی اعلام کرد ما فناوری اتمی می خواهیم چه کار و آقای شیرزاد از تریبون مجلس ششم در اتهامی که خلاف آن توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی ثابت شد، ادعا کرد جمهوری اسلامی 19 سال درباره فناوری اتمی خود پنهانکاری کرد و به دنیا دروغ گفت و حالا دم خروس بیرون افتاده است! این ولنگاری و لاابالیگری در منطق و میهن دوستی هم آقایان را راضی نمی کند.
ثانیاً باید گفت شماها باز که می کوشید مردم را به نام خود مصادره کنید و وادادگی، تسلیم طلبی و مرعوبیت در برابر اجنبی را به پای ملت بنویسید. چه کسی گفته شما چند نفر یعنی ملت؟! آیا جز این است که تمام ضرب و زور خویش را در مجلس ششم به خرج دادید تا مگر جمهوری اسلامی در برابر فشار اروپا و آمریکا کوتاه بیاید و تأسیسات اتمی خود را تعطیل کند و کاسه گدایی به سوی آنها بگیرد؟ مگر نه اینکه در بحبوحه فشار اجنبی، طرح سه فوریتی امضای پروتکل الحاقی را تهیه کردید تا پشت تیم مذاکره کننده ایرانی را خالی کرده و به مدد بیگانگانی شتافته باشید که پای میز مذاکره به هنگام مقاومت طرف ایرانی پوزخند زدند و گفتند «مدام نگویید کشور و ملت مقاومت می کنند، ما که می دانیم مجلس شما با ماست و طرح 3 فوریتی خود را آماده کرده است»!
شما و هم قطاران شما آنچه در توان داشتید خرج کردید و دریغ هم نورزیدید. مردم هم تلافی کردند.
انتخابات ریاست جمهوری امسال هنگامی برگزار شد که مهلت 2 ماهه اروپا برای ارائه آخرین پیشنهاد هسته ای به ایران به سر می آمد و آنها اعلام می کردند هیچ طرحی در کار نیست و ایران باید به تعلیق فعالیت های اتمی خود ادامه دهد والا طرف حسابش با شورای امنیت و تحریم و جنگ است. پس چگونه شد ملت سرانجام با 17 میلیون رأی رئیس جمهوری را انتخاب کرد که در حوزه فناوری اتمی و سیاست خارجی، استوارترین و ملی ترین شعارها را داشت. اگر اینها جلوه ها و پیام های ملت نیست، پس ملت، چه چیز خیالی دیگری می تواند باشد؟!
ملت اگر آن قدر وحشت زده و بند به آب داده بودند که ادعا می کنید نباید طی این 3-2 سال اوج گرفتن پرونده اتمی و کنش های خارجی مکرراً در انتخابات به برجک شمایان می زدند و یک به یک از مجلس و دولت و شوراها بیرونتان می کردند.
ثالثاً نهادهای رسمی وابسته به دولت اصلاحات در وزارت ارشاد و کشور و جهاد دانشگاهی و... هر زمان که در این یکی دو سال گذشته نظرسنجی کردند، معلوم شد اکثریت قاطع 90 -80درصدی ملت معتقدند آمریکا زور می گوید، فناوری صلح آمیز هسته ای حق ایران و ایرانی است و در دفاع از این حق نباید مقابل فشارها و تهدیدها کوتاه آمد.
اگر مشخصات یک کشور آزاد مردم سالار، به رسمیت شناختن آزادی مخالفت برای جریان های مخالف است- که آن هم چارچوب دارد و با خیانت به ملت و خدمت به اجنبی متفاوت است- قطعاً در جمهوری اسلامی چنین آزادی ای وجود دارد اما کسی حق ندارد از این آزادی سوء استفاده کند و منطق فاسد خود را به نام ملت و کشور بچسباند بی آنکه مستندی در دست داشته باشد. که در این صورت، رفتارش عین عوام فریبی و کلاهبرداری است.
2- بعضی از این حضرات می گویند این ماجرا را با ماجرای نهضت ملی شدن نفت مقایسه نکنید و بعضی دیگر پا را فراتر نهاده و می نویسند: «با نهضت ملی شدن نفت و کودتای 28 مرداد... چیزی که از دست دادیم دولت قانونی و ملی معتقد به حاکمیت ملت ایران بر سرنوشت سیاسی (انتخابات آزاد و آزادی احزاب و بیان مطبوعات) خود بود که در صورت تداوم فعالیت ها و خدمات خود، پروژه دموکراسی و توسعه همه جانبه در کشورمان 25 سال قبل از پیروزی انقلاب شده بود و در آن صورت ایران در موقعیت بهتر قرار داشت» (سرمقاله روزنامه شرق به قلم مصطفی تاج زاده، 12 مهر 84).
در این باره باید گفت اولاً چرا نباید نهضت ملی شدن صنعت نفت را با مقاومت ملی اخیر بر سر پاسداری از فناوری بورس هسته ای مقایسه کرد. آیا اهمیت فناوری صلح آمیز هسته ای که 160 کاربرد در حوزه اقتصاد و صنعت و کشاورزی و پزشکی دارد که بعضی از این کاربردها در هر کشوری حیاتی است، کمتر از اهمیت نفت است؟
ثانیاً مگر نه اینکه آنجا ملت و رجال سیاسی متعهد آن برای دفاع از حقوق مشروع خود در برابر اجنبی به پا خاسته بودند و اینجا هم ملت و رجال سیاسی آن در برابر اجنبی از حقوق مشروع دفاع و مقاومت می کنند. آیا حضرات خدای ناکرده آمریکایی و انگلیسی یا یانکوفیل و انگلوفیل تشریف دارند که تا نام نهضت ملی شدن نفت می آید تنشان می لرزد و ترش می کنند؟! آیا به دفاع ملی از منافع عمومی در برابر بیگانه آلرژی دارند و نام نهضت ملی کردن نفت کام آنها را تلخ می کند؟ چرا؟
تنها تفاوت امروز با سالهای 1329 تا 1332 در این است که ملت ایران با تجربه اندوزی از یک قرن مبارزه، امروز دولت و حکومت مستقل و مقتدری تشکیل داده که آن روز نداشت و رژیم فاسد و وابسته سلطنتی حاکم بود که هر روز در برابر نهضت کارشکنی می کرد و در کودتای 28 مرداد با سیا و اینتلیجنت سرویس به تبانی و معامله کامل رسیده بود.
ثالثاً امثال آقای تاج زاده چرا می خواهند به هر قیمت و لو مسخ و تحریف تاریخ، منطق ننگین خویش را به کرسی بنشانند. هر کس اندک اشرافی بر تاریخ نهضت نفت داشته باشد- یا حتی اگر هم نداشته باشد اما ریگی به کفش نداشته باشد و نخواهد لجاجت بورزد- می فهمد که نهضت ملی کردن نفت ابتدا به ساکن برای ملی کردن نفت بود و با فروپاشی پایه های مقاومت در عصر رضاخان، مجموعه جبهه های سیاسی فعال خود را در جایگاه براندازی رژیم پهلوی نمی دیدند. بنابراین نهضت راه افتاد برای رویارویی با رژیم انگلیس و گرفتن اختیارات نفت از آنها. لابد اگر ملت آن روزگار را می شد زنده کرد و پای سخنان امثال آقای تاج زاده نشاند، جملگی از خنده روده بر می شدند یا وی را هو می کردند که اظهار فضل می فرماید مبنی بر اینکه با نهضت نفت و کودتای انجام گرفته علیه ایران، آزادی و دموکراسی زمین خورد. اگر دموکراسی و انتخابات و آزادی نیم بندی در آن دوره پدید آمد آن هم اساساً از صدقه سر نهضت ملی کردن نفت در برابر انگلیس بود که باعث شد موقعیت شاه در برابر مردم تضعیف شود و اتفاقاً غفلت از همان اجنبی و به خود و اختلافات کم عمق- به خاطر تحرکات برخی عناصر نفوذی- مشغول شدن بود که باعث شد نهضت به شکست انجامد و دستاوردهای آن هم از بین برود.
مفهوم رسای حرف های امثال آقای تاج زاده- که انصافاً در نوع خود کم سابقه است، متوجه باشند یا بی تأنی حرف زده باشند- این است که همان مردمی که سرش قسم یاد و از حیثیت آنها خرج می کنند اساساً بیخود کردند نهضتی را که با خون دادن و خون دل خوردن راه انداخته و انگلیسی ها را عقب زده بودند، ادامه دادند! پرسش جدی در برابر چنین ادعایی این است که آیا می شد نهضت را ادامه نداد و توقع داشت انگلیسی ها و دربار زخم خورده از نهضت و دولت ملی و مجلس را به حال خود رها کنند؟ اتفاقاً نهضت همان جا شکست خورد که احساس پیروزی دست داد و رها شد.
3- افراطیون جبهه دوم خرداد با اسناد و مدارک و قرائن متعدد متهمند به اینکه از همان ابتدای تشکیل جبهه قرار و مدارهایی با بیگانگان داشتند که هر چه دستشان بیشتر در برابر مردم رو شد و دچار انزوای دموکراتیک و بی اعتمادی مردمی افزونتری شدند، به این تعامل و همکاری با بیگانگان بیشتر تن دادند. آنها در واقع استراتژی فشار از بیرون، چانه زدن و امتیاز گرفتن در داخل را به اجرا گذاشتند که طی آن سهم اصلی امتیازها به جیب بیگانه می رفت و اینها تنها در حاشیه ماجرا، یک دستخوش های کوچک در حد برخی پورسانت های سیاسی و اقتصادی می گرفتند.
اسناد فراوانی بر این ادعا وجود دارد که خود می تواند موضوع مقاله ای مستقل و مفصل باشد و قبلاً هم کما بیش در گزارش ها و خبرها به آن پرداخته شده است. نوع مشی جریان مذکور دقیقاً سندی محکم و مضاعف بر این ادعاست. درست زمانی که قدرت های غربی پنجه در پنجه «ایران» انداخته اند تا از حقوقش محروم کنند، جماعتی کم شمار اما تریبون دار به جای اینکه در برابر بیگانه مهاجم بایستند، به کشیدن پای طرف ایرانی مشغولند. آیا همین ها به دشمن روحیه نمی دهند و او را به طمع وا نمی دارند؟ اتفاقاً اگر تهدیدی وجود داشته باشد، آن تهدید از مقاومت مقتدرانه برنمی خیزد که ایستادگی همواره هزینه و ریسک تهاجم را بالا می برد بلکه تهدید از همین جا آغاز می شود که کسانی در داخل برای اجنبی دم تکان دهند و سیگنال بفرستند که ملت ترسیده اند و پشت دولت و حکومت خالی است. پس آنها اگر مدعی اند که نگران امنیت کشورند، درست خلاف ادعا حرکت می کنند.
افراطیون شکست خورده در انتخابات «حق ندارند» از مردمی که به آینه می مانند و زیبایی و زشتی را بازتاب می دهند، ناراحت باشند چرا که واکنش رفتار خویش را از مردم دیده اند. اما اگر «طبیعی است» که از مردم دلخور باشند، حق ندارند از عنوان همان مردم خرج کنند و تلافی رأی ندادن مردم را یا خیانت به کشور سر ملت درآورند. این رفتار هر چه باشد، نامش تعهد به اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی نیست.
محمد ایمانی